بالاخره رفتي تو اتاق خودت
نفس مامان، بالاخره دلم اومد تا اتاقتو جدا کنم اصلا دلم ریش می شد کنارم نباشی . تا صبح صد دفعه باید بوت می کردم و مي بوسيدمت و بغلت مي كردم.اما با خودم مبارزه کردم الان كه دارم برات مي نويسم چهارشبه كه رسما تا صبح توي اتاق خودت مي خوابي.بله پسرم با همه سختي هايي كه براي مامان داره هم براي خودت بهتره كه تو اتاقت بخوابي هم براي مامان. به صورت ضربتي يك روز بعد از كلاست باهات صحبت كردم كه خاله نگين گفته همه بچه ها توي اتاق خودشون مي خوابن و خلاصه پرشان هم بايد تو اتاق خودش بخوابه. دو شب اول برات زير بالشت جايزه گذاشتم از بعد از اون هم خودت ديگه شبا مي اومدي تو تختت منتها اولش كه بخوابي كلي بايد برات قصه بگم يك ساعتي طول مي كشه از ش...
نویسنده :
مامان پریسا
11:24